مدیریت عملکرد
سالهاست که شرکتهای متوسط و بزرگ و حتی شرکتهای کوچک، به دنبال ایجاد یک سازوکاری هستند که بتوانند عملکرد کارکنان خود را مورد ارزیابی قرار داده و برای بهبود آن اقدامات لازم را انجام دهند.
مدیریت عملکرد یک فرآیند سازمانی ست که نتیجه آن افزایش اثربخشی پرسنل، افزایش راندمان سازمان و نهایتا رضایتمندی کارمندان به جهت ایجاد تناسب بین شغل و حقوق دریافتی ست.
معمولا در شرکتهایی که به سمت نظام مدیریت عملکرد حرکت کرده اند، حداکثر 60 تا 70 درصد نظام پیاده سازی شده است. چرا که اجرای کامل آن مستلزم یک ساختار قوی در بخش مدیریت عملکرد می باشد.
واژه عملکرد در فرهنگ کسب و کار به معنی خروجی و نتیجه اقدامات یک بخش، واحد یا کارمند در ازای انجام وظایف سازمانی ست. پس برای ایجاد نظام مدیریت عملکرد باید ابتدا از شرح ماموریت و اهداف واحدها شروع کنیم. سپس اهداف اصلی هر واحد را به اجزای کوچکتر که شرح وظیفه هر کارمند است، خرد کنیم. اهداف باید به گونه ای خرد شوند که شبهه اشتغال زایی و اصطلاحا کار جور کردن برای واحدها بوجود نیاید. در این خصوص لازم نیست اهداف و وظایف به گونه ای خرد شوند که وظیفه عادی یک کارمند به وظیفه دو یا چند کارمند تقسیم گردد. اصل رعایت چابکی سازمان باید رعایت شود.
پس از آن نوبت به ارزیابی نحوه انجام وظایف می رسد. روش های متعددی در این خصوص وجود دارد و با توجه به نوع سازمان و میزان اهمیت مدیران به جزئیات می توان لایه های ارزیابی را تعریف نمود.
در خاتمه عنوان می شود که یکی از اهداف ایجاد نظام مدیریت عملکرد، پرداخت دستمزد براساس وظایف و میزان و کیفیت انجام آنهاست. بنابراین مدیریت سازمان باید با آگاهی کامل از بودجه حقوق و دستمزد و میزان عملکرد سازمان خود نسبت به ورود به نظام پرداخت های جدید اقدام نماید.